- هم دستی
- شرت دراجرای عملی اتفاق اتحاد (غالبا در مورد کارهای بد بکار رود)، همنشینی مصاحبت، برابری دو یا چند تن در زور و قوت و شان و شوکت
معنی هم دستی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دو یا چند تن که در اجرای عملی شرکت کنند شریک متفق بیشتر در مورد کارهای بدبکاررود، همنشین مصاحب، دو یا چند تن که در زور و قوت و شان و شوکت برابر باشند
اسراف
آکوموداسیون
آلیاژ
تیغی که درازی آن باندازه دو دست باشد، با دو دست بوسیله هر دو دست: (دو دستی شمشیر میزد)
تنگ دستی، ناداری، بی پولی
چابکی و تردستی در کار، مهارت، برای مثال چنان در لطف بودش آب دستی / که بر آب از لطافت نقش بستی (نظامی۲ - ۱۲۸)
کسی که با دیگری در یک بستر می خوابد، زن و مردی که با هم در یک بستر بخوابند
هم بسته بودن، رابطه، ارتباط اشیا با یکدیگر
فلزی که با یک یا چند فلز دیگر ترکیب شده باشد، همجوش، آلیاژ
ضرب تازیانه و جز آن بر کف دست
دوستان اندک داشتن
همنامی هم اسم بودن همنامی
کسی که با دیگری در سکوت یک ده اشتراک دارد
هم کیشی
هم قدمی هم عنانی، برابری همسری، یاری رفاقت
شرکت دو یا چند تن در خواندن نزد استاد
شرکت در درد وبلیه ای با دیگری، غمخواری
هم پشت بودن یاری یاوری: ... تا ببرکات یک دلی و مخالصت ومیامن هم پشتی و معاونت از چندین ورطه هایل خلاص یافتند
آلیاژ
همخوابگی
کسی که با دیگری دریک بستر بخوابد همخوابه
سازگار، موافق
باهم قسم خوردن هم سوگندی
بفعالیت های حیاتی و مراوده ادامه دادن، اشتراک دو گیاه در زندگی. یا هم زیستی همزیستی) مسالمت آمیز. ادامه فعالیتها و رابطه دو یا چند دولت که از لحاظ نوع و رژیم حکومت با یکدیگر فرق دارند بوجهی توام با صلح و سلم
معاشرت، مصاحبت، همدمی، منادمت
منسوب بودن خویشاوندی، شباهت همانندی
با هم زندگی کردن، زندگانی مردم دو کشور با کمک های اقتصادی و سیاسی به یکدیگر، در علم زیست شناسی شریک بودن دو گیاه در زندگی با یکدیگر
Cohabitation
Coexistence, Symbiotic